۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

نمونۀ اشعار «مخفی بدخشی»


خط خوبان


خط آمد بر رخت ای سیـــم تن آهستـــه آهستــــه
برون شد سبـــزه ات گرد سمن آهستــه آهستــه
ببین ای باغبان گل کرد آن حرفی که دی میگفت
نسیــم صبــح در گوش چمـــن آهستــه آهستـــه
بت نا مهـــــــربانم مهـــربان گردیده میتــرســم
مبـــادا بشنـــود چـــرخ کهن آهستــــه آهستــــه
بود افســــون طفـــلی را که بــفریبنــد با شــکر
دلم را برد آن شیـــــرین سخـــن آهستـه آهسته
فدایت جان من قاصد چو بردی نامه ام سویش
زبانی هم بگـــــو احوال من آهستــــه آهستـــه
نبودت گر ســـــر آزردن مخفـی چرا گفــــتی
سخـــن با مدعی در انجمـــن آهستــه آهستــــه



آزادگاه فارغ

خوش آن روزیکه در کوی تو ای آرام جان فارغ
نشینـــم شـــادمان و از زبـــان ایـــن و آن فـــارغ
نمیـــــدانستم از اول طـــریق گوشـــه گــــیری را
نگــــاه چشــــم میـــگون تو کردم از جهـان فارغ
شــــدی دیوانه، تا از قیــــد عــــالم وارهـــی ایدل
به صحرا هم نخواهم شد ز سنگ کودکان فارغ
مـــزن گل بر سر دستـــار از گلزار بیـرون شو
اگر خــــواهی شـــوی از گفتگو با باغبان فارغ
درخت ار بارور شــــد سنگســـار خلق میگردد
بود از فتنـــــۀ دوران، چو ســرو آزادگان فارغ
کسی را کز ازل با شیـــر غــم پرورد دورانش
عجب دارم که گردد در بهشـــت جــاودان فارغ
مـــــده از شـــــکوۀ بیجـــا ملال دوستان مخفی
بعــــالم کس نگــــــردد از زبان دشمنــان فـارغ


هیچ نظری موجود نیست:

طاق ظفر، پغمان، کابل

طاق ظفر،  پغمان، کابل
Taq Zafar